۱. «کانون مدافعان حقوق بشر» جایزه امسالش را به «مولوی عبدالحمید اسماعیل زهی»؛ شخصیت مذهبی و کاریزماتیک بلوچستان، اختصاص داد که در میان بخش بزرگی از سنیهای ایران نفوذ قابل توجهی دارد، که از منظری جامعهشناختی، قابل توجه و شایستهی تحلیل است.
به واقع، جدا از جایگاه سیاسی اهدا کننده و نیز منازعات سیاسی و ایدئولوژیکی که بین حاکمیت جمهوری اسلامی و نیز نیروهای اپوزیسیون آن وجود دارند، که به شدت مهماند، با اهدای این جایزه، برای دومین بار است که بعد از انقلاب اسلامی، یک شخصیت بلوچ از منظری ایجابی و نه سلبی، در جایگاهی ملی در حیات سیاسی-اجتماعی کشور ظاهر میشود و جدا از منازعات سیاسی و ایدئولوژیک، میتواند در راستای وارد کردن حاشیهی جامعهی ایرانی، که بلوچها بخشی از آن هستند، به متن آن، باشد؛ برای اولین بار، در فرایند تدوین قانون اساسی بود که «مولوی عبدالعزیز ملازاده» در حیات ملی کشور، نمود یافت و منجر به مشارکت بسیار بالای بلوچها در رفراندم قانون اساسی شد.
۲. از منظری نمادین، یکی از عرصههای تثبیت دولت-ملت، ترکیب شخصیتهای ملی مطرح در آن است. به واقع، در کشورهای متکثر قومی و مذهبی، هر چه در منوی شخصیتهای ملی آن، پوشش بیشتری از تنوع جغرافیایی، مذهبی و قومی وجود داشته باشد، تداوم وحدت سرزمینی و تمامیت ارضی و هویت ملیاش، گستردهتر و عمیقتر خواهد بود. از چنین نگاهی، اقدام کانون مدافعان حقوق بشر، قابل تآمل و شایسته تقدیر است؛ بخصوص از این جهت که بلوچ یکی از اقوام ایرانی، است که کمترین نمود را در متن جامعهی ایرانی دارد و غالباً دیده نمیشود.
۳. در خصوص وارد نمودن حاشیهی جامعهی ایرانی در متن آن، به نظر میرسد که نظام سیاسی و نهادهای مدافع آن از جامعهی مدنی و نیز نیروهای اپوزیسیون، پیشتازتر بودهاند. بطوریکه به عنوان مثال در خصوص مولوی عبدالحمید، با در نظر داشتن هویت فکری و سیاسیاش، ایشان در حدود یک سال و نیم اخیر و قبل از اهداء جایزهی فوق، جهت حضور در «مراسم تحلیف رئیس جمهور»، «کنفراس جهانی تقریب مذاهب» و نیز «کنگره جهانی جریانهای افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام» دعوت میشوند و حضور مییابند. لذا ضروری است، جامعه مدنی مرکز، جدا از گرایشات سیاسی و ایدئولوژیکاش، بیشتر از این، تمام ایران را ببیند و خود را از نظر قومی و مذهبی محدود نکند.
۴. مولوی عبدالحمید
اسماعیل زهی، هر چند شخصیتی دینی است اما وجه تشخصاش از بقیهی شخصیتهای دینی سنیهای ایران، ورود جدیاش به مسائل سیاسی و اجتماعی جامعهی ایرانی و نیز بطور خاص جامعهی خاستگاهاش، بلوچستان، است که منجر به شکل گرفتن یک حمایت قوی تودهای و قومی از وی شده است که برای هیچ یک از روحانیون سنی ایران وجود ندارد. در واقع، بعد از انقلاب اسلامی که امکاناتی ساختاری و منحصر به فرد، برای کنشگری نهاد مذهب در جامعهی بلوچستان فراهم میشود، این امکان شکل میگیرد، که مولویها در قالب «مذهب»، هویتی کلانتر و فراگیرتر از «قبیله» برای مردم بلوچ مطرح کنند و نیروهای قبیله ایی و حتی دانشگاهیان بلوچ را به حاشیه برانند. مضاف بر این، آنها حتی موفق میشوند که بخش قابل توجهی از نیروهای قبیله ایی و دانشگاهیان بلوچ را در دایره خودشان تعریف کنند و از توان قبیلهای و فکری آنها، بهره بگیرند. لذا آنها در کنار ایفای نقشی دینی و اخلاقی، نقشی اجتماعی و سیاسی به دوش میگیرند که منجر به ساخته شدن و ظهور شخصیتی مثل مولوی عبدالحمید میشود. روحانیون بلوچ، با کمک مذهب، بعد از نفوذ فراگیر در جامعهی بلوچی، امکان پیوند اینجامعه را از طریق مذهب با سایر سنیهای ایران، فراهم میکنند و لذا بلوچ و مسائلاش، ابعادی ملی و حتی جهانی مییابد؛ هر چند که در ظاهر بیانی مذهبی به خود میگیرند.
۵. نهاد مذهب در بلوچستان امروز، علی رغم ریشههای بنیادگرایانهاش، سمت و سویی به شدت عمل گرایانه گرفته است و تلاش میکند که خودش را نیز با فضای سیاسی و اجتماعی جامعهی بلوچی و نیز کشور، تنظیم کند. در واقع، هر چند با ورود «دیوبندیسم» به منطقهی بلوچستان، دین از یک حالت ابتدایی، حداقلی و سازمان نیافته به سمت و سوی تنظیم زندگی اجتماعی و فردی براساس آموزههایش، قدم گذاشت، ولی فشار واقعیتهای سیاسی و اجتماعی دو دههی اخیر، آن را به سمت و سوهایی غیربنیادگرایانه، جهت داده است. به بیانی تفضیلیتر، در اوائل ورودِ قرائت دیوبندی از اسلام سنی به بلوچستان و اقدام آن به نهادسازی، مولویهای نوظهور، با تخطه کردن فضای عمومی جامعه و نیز ملاهای قدیمی و ناآشنا خواندن آنها نسبت به آموزهای دینی و نداشتن سواد جدی، به دنبال شکل دادن نظم اجتماعی و فرهنگی خاصی در منطقه بر میآیند و به اصطلاح، مردم بلوچ را دعوت به ایمان آوردن مجدد به اسلام راستین، آنطوریکه در متون درجه یک و بنیادی دین، بیان شده است، مینمایند.
اما در ادامه، که نقشهای سیاسی و اجتماعی برای خودشان تعریف میکنند، روز به روز از نگاه انتقادیشان به زندگی فردی و اجتماعی مردم کاسته میشود و خودشان را با نبض جامعه تنظیم میکنند تا اینکه خواسته باشند، جامعه ایی بنیادگرایانه بسازند.
۶. با تحولاتی ساختاری که در اثر شهرنشینی، ارتباطات و افزایش تحصیلات دانشگاهی در بلوچستان حادث شده است، در لایههای زیرین جامعه، تحولاتی جدی در حال وقوع است که چگونگی برخورد نظام سیاسی و جریانهای جامعهی مدنی ایران با آنها فوق العاده مهم است. به بیانی دیگر، با توجه به رقابتی که در میان نیروهای اجتماعی مختلف در درون جامعهی بلوچی وجود دارد، سرمایه معنوی و منزلتی که بیرون از جامعهی محلی، نصیب آنها میشود، میتواند تاثیراتی جدی در حیات سیاسی و اجتماعی حال و نیز آیندهی آنها، داشته باشد. به واقع، اهمیت این موضوع ایجاب میکند که آنها به دنبال تعریف کلانتر از فضای کنشگریشان باشند و پیوند بیشتری با امر ملی جستجو کنند. لذا نیروهایی که گفتمانشان و هویتی که برای خودشان تعریف میکنند به شدت محدود و ماهیتی بیولوژیک و خونی دارند، روز به روز منزویتر شده و در بازی میان عام گرایی و خاص گرایی، بازنده شوند. لذا، ریشه دواندن بیشترِ دولت-ملت ایرانی در گروی فراهم نمودن امکان پیوندِ بیشتر نیروهای اجتماعی سازگار با روح زمانه با امر ملی، درمناطق مختلف ایران است. تأمل در این خصوص، جدیت بیشتری را از نظام سیاسی ملی و نیز جامعهی مدنی، میطلبد.
نظرات
بدوننام
06 دی 1393 - 07:32انند یکی از شهرها هر کدام از افراد جماعت شهرها ماهانه به مدت 6 ماه هر ماه 5درصداز درآمدشان را به افراد اخراجی جماعت از دستگاه های دولتی هدیه کنند تا هم سرمایه ای داشته باشند هم به افراد کج اندیش بفهمانیم که ما از این تهدیدها نه تنها نمی ترسیم بلکه متحد تر هم می شویم . (..... من یتوکل علی الله فهو حسبه )